چکیده :

مفهوم ناکامی در نظریه و ازمون روز نزوایگ [1]با سه مفهوم «فشار روانی[2] » «مانع[3] » و «نیاز[4] »در امیخته و مربوط است :

الف ) « فشار روانی » موقعیتی است که مانع بر آورده شدن نیاز فرد است ، دو نوع فشار روانی وجود دارد : فعال و غیر فعال ، که هر کدام از این نوع فشار های روانی ، درونی یا بیرونی هستند .

فشار روانی فعال درونی : تعارض های است که در روانکاری بررسی شده و در نتیجه برخورد دو نیاز با کشش مساوی حاصل می شود .

فشار روانی فعال بیرونی : عملا مانع دستیابی فرد به هدف می شود ، مانند پلیسی که راه را بسته باشد .

فشار روانی غیر فعال درونی : ناتوانی فرد را نشان می دهد ، آنطور که در روانشناسی آدلر مطرح است فرد در مقابل مانع احساس کهتری می کند .

فشار روانی غیر فعال بیرونی : فرد وسیله برای عبور از مانع را ندارد مانند در بسته و نبودن کیلد برای باز کردن آ‎ن .

ب) نیاز: روز نزدایک اصطلاح « نیاز» را در مفهوم وسیعی به کار می برد و آن را به دو دسته تقسیم می کند :

نیازهای اورگانیم به دفاع : این نیازها برای حفظ اورگانیم در ضایعات و بهم خوردن و مشوش شدن ساخت و کنش های اورگانیم به کار می رود .

نیازهایی که در زندگی روزانه پیش می آید : مثل نیاز به مورد تائید قرار گرفتن ، آزاد بودن و ..

ج) مانع : کرامر [5](1985) می گوید : مفهوم « مانع » به معنی عوامل باز دارنده واقعیت دادن به ناکامی ، به اندازه مفهوم ناکامی اهمیت دارد .

مانع هر دو نوع درونی و بیرونی است ،

مانع درونی : مثلا اگر کشش حاصل از « نهاد [6]» با « من برتر[7] » د رتعارض قرار گیرد مانع درونی در برابر ارضاء برخی از نیازها بوجود می آورد .

مانع بیرونی : طبیعتا شخصی و فردی است ، زیرا برای آنکه یک محرک بصورت نمودی از مانع جلوه کند بایستی آن محرک بوسیله فرد مشخص ، انتخاب و به عنوان مانع تفسیر شود ، بدین ترتیب محرک خارجی بهانه ای است که اورگانیم پیش گرفته است تا خود را در شرایط ناکامی قرار دهد . فرد به تعبیر و تفصیر عوامل عینی دنیای خارج می پردازد و به آن عوامل صفات نا مطبوع نسبت می دهد ، کیفیت موانع بیرونی نسبی است و وابسته به جریانهای « درونی » فرد است و تابع برونفکنیهای از دنیای شخصی هر فرد است که تحت تأثیر زندگی اجتماعی حاصل می شود ، چنان است که گویی مانع هر چه باشد درونی است .

و با توجه به آنچه در مورد ناکامی ، مانع ، نیاز، استرس گفته شد ، می توان به نتایج زیر رسید :

الف – ناکامی عکس العملی است در برابر امتناعی که  در پذیرفته شدن ارزشها خواه به وسیله عوامل درونی و خواه به وسیله عوامل بیرونی ، در فرد بروز می کند .

ب – مانع ، خواه درونی ، خواه بیرونی باشد ، عامل امتناعی است که فرد به آن ارزش داده است .

ج- نیاز همان ارزشی است که از طرف فرد به عوامل داخلی یا خارجی نسبت داده شده است .

د- استرس نحوه هستی داشتن فرد است در حضور عوامل امتناعی ارزش داده شده و بیرونی ویا درونی .

پرخاشگری [8]:

از عوامل انفعالی وجود انسان به هر گونه ای نهفته است که هنگام بروز در پرده ای از پوشش های دفاعی پیچیده شده است و به صورت بخشی از نیروی آمده برای عمل و فعالیت ظاهر می گردد .

پرخاشگری معمولا به رفتار ی اطلاق می شود که قصد از آن صدمه رساندن ( جسمانی یا زبانی ) به فرد دیگری یا نابود کردن امکانات مادی آ‎نها است . واژه اصلی در این تعریف قصد است ، یعنی اگر شخصی تصادفاً پای کسی را لگد کند و فوراً عذر خواهی کند ، احتمال نمی رود که بر چسب رفتار پرخاشگرانه بر آن زده شود ، ولی اگر همین عمل با قصد و نیت آزار رساندن همراه باشد ، مسلما موجب عصبانیت خواهد شد . وبا وجود این حتی اعمال عمدی پرخاشگرانه ممکن است هدفی غیر از صدمه رساندن داشته باشد . مثل قدرت ، ثروت ، مقام ، و غیره…  در پرخاشگری وسیله ای ، هدف بدست آوردن پاداش است نه صدمه زدن به دیگران مثل جنگیدن برای دفاع ازخود ، حمله به فرد دیگر هنگام دستبرد ، و از این قبیل .

رفتار پرخاشگرانه در کودکان : پرخاشگری را می توان یک حالت گذرا ویک بخش از رشد و تحول فرد دانست . روانکاوی برای اولین بار به پرخاشگری به صورت یک پدیده قابل بررسی توجه کرد . استفاده از اصطلاحاتی مانند « نیروی پرخاش [9]» « نیروی تخریب[10] » و بالاخره « نیروی مرگ[11] » درهمین راستا بوده است . فروید درنظریه های اول خود ، این نیروها را مقابل یکدیگر قرار می داد ، مثلا از نیروی حفظ حیات و نیروی جنسی نام می برد ، اما بعدها میان « نیروهای من » [12] . و نیروی های جنسی تفاوت قائل شد .

نیروی مرگ گرایش بنیادی موجودات زنده به انحلال اورگانیسم خود را نشان می دهد . بدین ترتیب ، نیروههای مرگ و زندگی در چهار چوب نیروههای متضاد قرار می  گیرند .

ملانی کلاین [13]به تبعیت از آبراهام [14] نیاز به گاز گرفتن و با دهان پاره کردن را در کودکان واجد اهمیت می داند به ویژه در مرحله دهانی ، : وقتی کودک از مکیدن شیر در پستان مادر ناکام می شود ،

دچار اوهام پرخاشگرانه می گردد و می خواهد مادر را دندان بکند و پاره کند و پستان را گاز می گیرد .

نیروی اوهام [15]تخریب کننده معادل نیروی سائقه مرگ است و از خصوصیات آن ، کودک احساس می کند که آنچه می خواسته در اوهامش واقعاً اتفاق افتاده است ، به عبارت دیگر او احساس می کند ، موضوع نیروی تخریب (پستان مادر ) خود را متلاشی کرده ویا در حال متلاشی کردن آن است .

کودک با اوهام پرخاشگرانه ( پاره کردن و گاز گرفتن ) مادر خود را رنج می دهد ، در همان حال با گسترش اوهام به جمع آوری و باز سازی جسم متلاشی شده می پردازد ، ترسی که از احساس متلاشی کردن مادر ایجاد می شود کاملا از بین نمی رود ملانی کلاین معتقد است سائقه مرگ و زندگی را باید به عواملی که مبنای پویاییهای روانی هستند بیفزاییم . گرایشهای تخریب به صورت وسیع و همه جانبه بالیبید و وابستگی دارند ، میان پرخاشگری و سائقه مرگ تأثیر وتأثر دورانی وجود دارد . سائقه تخریب موجب پرخاشگری می شود و پرخاشگری دلهره را بوجود می آورد و دلهره پرخاشگری را تقویت می کند . اما این دور باطل با تقویت شدن لیبید و شکسته می شود : سائقه علیه سائقه مرگ بکار می افتد و بدین وسیله زندگی حفظ می شود و ادامه می یابد . ملانی کلاین معتقد است که همین امر شکوفایی جنسی کودک را موجب می شود . ( هلیگارد و اتکینسون 1985).

هایمن [16] معتقد است که ناکامی نیازهای بدنی راه دشمنی با موضوعات مادی را هموار می کند ، پیدایش کینه های اولیه به همان اندازه وابسته به احساس های بدنی است که محبت های اولیه .

( هارتمن ، کریس و لوونستن [17]هر سه نفر دو گانگی لیبید و ونیروی تخریب را می پذیرند ، اما از بحث زیست شناسی درباره نیروی مرگ و نیروی زندگی خود داری می کنند و با مفهوم قدیمی پرخاشگری که مطابق آ”ن هدف پرخاش تخریب موضوع پرخاشگری است مخالفت می کنند و نشان می دهند که پرخاشگری به چهار فرآیند تازه تغییر می کند : 1- جابجایی 2- والا گرایی 3- محدود شدن هدف ها 4- تداخل پیدا کردن بالیبید و آنها اهمیت والاگرایی را بیشتر می دانند ، زیرا والاگرایی نیروی پر خاشگری را تبدیل به نیرویی می سازد که در اختیار « من » قرار می گیرد و مانند یک اصل موضوعه می پذیرند که ثبات روابط عاطفی یا موضوعات از یک طرف به توانایی فرد در تحمل ناکامی وابسته است واز طرف دیگر به والاگرایی و پرخاشگری مربوط می شود . ( پرخاشگری و ناکامی ص 27 ) .

سرج لوبوویسی [18]با مطالعه پرخاشگری در کودکان می پذیرد که تظاهرات پرخاشگری در کودکان یکسان یکنواخت ودرحال تحول است . پرخاشگریها هم عکس العمل کودک در برابر شرایط محیط خارجی و عینی است و هم عکس العملی است در برابر تصوراتی که رفته ، رفته درونی شده اند ، این تصورات با شروع زندگی فرد در نتیجه روابط او با اشیاء و جهان خارج متمایز گشته اند .همچنانکه لوبوویسی می گوید ، به دشواری می توان مجموعه رفتارها و سلوک فرد را تحت عنوان پرخاشگری مشخص کرد . زیرا پرخاشگری را می توان به تمام رفتارهای غریزی فرد منتصب ساخت در واقع کودک می تواند در خوردن ، خوابیدن ، حرکت کردن ، یا کنترل کردن ماهیچه های ادرار و مدفوع خود پرخاشگرانه باشد ویا بعدها در دوره کودکستان و دبستان خشم خود را به صورت های شدید و ملایم به شکل امتناع کردن ، مقابله نمودن ، منکر شدن در زمینه های اجتماعی در رفتارهای خشن ، تخریب و لجبازی نشان بدهد ، این توصیف و تبین رفتار کودکان ناسازگار است و تنها شامل تظاهراتی بیرونی ، پرخاشگری می گردد .

تعداد صفحات : 71

فرمت فایل : word ( قابل ویرایش ) میباشد.

توجه : این فایل با بهترین کیفیت قابل پرینت میباشد.